کد مطلب:301568 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

دفاع آن حضرت از پدرش


هنگامی كه عایشه خبردار شد كه حضرت علی علیه السلام به سرزمین «ذی قار» رسیده به حفصه دختر عمر نوشت، اما بعد، هنگامی كه ما به بصره رسیدیم و علی در «ذی قار» فرود آمد، به خدا سوگند كه به سان تخم مرغی كه بر روی سنگ از هم بپاشد، گردنش باریك و از هم گسیخته شده و هم چون شتری رمیده می ماند كه اگر جلو آید كارد به گلویش وارد آید و اگر پا به فرار گذارد از پشت سر پی شود.

این نامه كه به حفصه رسید شادمان گشته كودكان قبیله تیم و عدی را جمع كرده به دست هر یك طبلی داده و دستور داد بر آن كوبیده و بگویند: «چه خبر، چه خبر، علی بمانند شتری رمیده، در ذی قار وامانده، اگر جلو رود كشته می شود و اگر عقب نشینی كند از پشت سرپی می شود». به ام سلمه خبر رسید كه زنها بدینگونه گرد هم آمده و به ناسزاگوئی نسبت به امیرالمومنین علیه السلام مشغول شده و به خاطر نامه ای كه از عایشه به آنها رسیده شادمان گشته اند، وی از ای خبر به گریه آمده و گفت: لباسهایم را بدهید تا بپوشم و نزد آنان رفته تنبیه شان كنم،ام كلثوم دختر امیرالمومنین علیه السلام فرمود من از تو نیابت می كنم و از تو آشناترم، لباسهایش را پوشیده و به صورت ناآشنا در جمع آنان حضار شد و روبند زده و در جمع كنیزانش كه همگی صورتهای خود را پوشیده بودند خود را مفی كرد، هنگامی كه كارهای بیهوده و لعو و لعب آنان را از نزدیك مشاهده فرمود نقاب از روی برداشت و چهره خود را به آنان نشان داده به حفصه گفت: اگر امروز تو و خواهرت با امیرالمومنین مخالفت می كنید، كار تازه ای انجام نمی دهید شما قبلا نیز در مقابل رسول خدا ایستاده و با آن حضرت مخالفت كردید و خداوند در شان شما آن


آیات شریفه را نازل فرمود و خود به جنگ شما آمد، حفصه اظهار شرمندگی كرده و گفت اینان از روی نادانی چنین می كنند و فورا آنان را منتفرق و پراكنده ساخت. [1] .


[1] شي مفيد، «الجمل» 149 و نيز شرح ابن ابي الحديد ج / 14/ 13 و سفينه البحار 1/ 285 و «جمهره الرسائل» تاليف احمد زكي صفوت، 1/ 377.